فرشته كوچولوي ما فرشته كوچولوي ما ، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

فرشته كوچولوي ما

ادامه داستان ...

بعد از اينكه جواب آزمايشمو گرفتم ، رفتم پيش دكترم ، نتيجه آزمايشو كه ديد گفت مباركه برو بخواب تا بيام سونو انجام بدم ببينم چند هفتته . رفتم دراز كشيدمو دكتر اومد سونو كرد ولي يه چيزي گفت كه انگار دنيا رو سرم خراب شد! گفت هيچي توي سونو معلوم نيست شايد خارج رحمي باشه ، زود برو يه آزمايش تيتر بتا بده اگه دو برابر شده بود يعني خوبه ولي اگه خيلي كم بالا رفته بود ، سريع بيا تا اقدامات بعدي رو بهت بگم و آسيبي بهت وارد نشه !  خلاصه سريع رفتم آزمايشگاه و آزمايش تيتر دادم ، روز دوشنبه بود ، گفتن جوابش شنبه هفته ديگه حاضر ميشه هر چي بهشون گفتم كه دكتر گفته بايد سريع برم پيشش ، گوششون بدهكار نبود و گفتن الا و بلا همون شنبه ، منم كه حرفم به جايي ...
28 تير 1393

اولين نشانه هاي ورود

ارديبهشت امسال (١٣٩٣) يكي از بياد موندني ترين بهارهاي زندگيمون شد و من و بابايي توي اين بهار قشنگ فهميديم كه يه فرشته كوچولو قراره به جمعمون اضافه بشه ، حالا داستان ورودتو برات تعريف ميكنم :  چند ماهي بود كه منتظر بوديم شما بيايين ، ولي خب ناز داشتين و تشريف نمياوردين!  ديگه قضيه بي بي چك  برام شده بود يه داستان تكراري ، ولي درست توي ماهي كه فقط به خدا توكل كردمو استرسم كمتر بود ، شما اومدي ... طبق معمول هرماه يه روز كه داشتم از كنار داروخونه رد ميشدم گفتم حالا بذار يه بي بي چك بخرم ، ولي يه چيزي ته دلم ميگفت خب كه چي؟ اينماهم مثل ماه هاي ديگه بذار و ببين منفيه! خلاصه رفتم خريدم و آوردم خونه ولي توي كيفم بود و يادم رفت ا...
28 تير 1393
1